کسی دلش نمیخواد با سر بره تو دیوار ؟
ولی اطمینان دارم به اینکه دلتنگ شدن یکی برات ادامه زندگی رو آسون تر میکنه
فقط این دوست داشتنه راهشو به چیزای دیگه نده چقد خوب میشه ..
که محال امره !!!
پ.ن : چیزای دیگه : پول . شهوت . حسادت و ...
میگه برا کی مینویسی توام مگه کسیو داری که درد دلاتو بخونه ؟
گفتم اولا ما دلی نداریم که دردی ام داشته باشه
ثانیا دردو باید به اهلش گفت اینام درد نیستن اصلا دردی وجود نداره وقتی سر شده باشی
ثالثا دردو بگی که وقت دعوا همون درد و دلا رو مسخره کنن ؟
رابعا خدا یکی آدم یکی
خامسا همون اولا ...
در به در شده ام
خسته و سخت ملول
طوری که حتی نای این نیست که هوا حنجره را به کلامی بیازارد
ولی چشمانم که بسته میشود
روحم رو به سویت میدود
انگار کاری جز این ندارد
جلویش را نمیگیرم یعنی نمیتوانم ، چیزی مرا به خودش میکشد
درست مثل سیاه چاله
درست مثل سیاهی چشمانت
رهایم کن
من اشرف مخلوقاتم
خدا مرا برای تو خلق کرده است
عه !
میبینی می آیم از خودم دفاع کنم دستانم هم نمیگذارند
نه پس میکشی نه پس میزنی
بهت گفته بودم از برزخ بدم می آید
ولی تو بی رحم تر از آنی که رحم کنی
دلم برا نوشتن اینجا تنگ شده
وقتایی که سن و سال قد نمیداد برا اینکه بفهمم تو دنیا جز فکر کردن به تو مگه چیز دیگه ایم هست
گذشت و میگذره
ما رفتیم تو عاشق یکی دیگ شدی و اون رفت تو باز عاشق شدی و از عشق نوشتی
من بیکار و بی عار هم هر روز میخوندم تجربه هاتو
چقد بیکار بودم و هستم که باز اینجا حرف تو رو میزنم
زندگی همینه همه رو به آلزایمر میندازه من تو رو فراموش کردم به راحتی
واین درست 4 امین سالیه که فراموشت کردم
خوشحالم بابت اینکه هنوز نفس میکشی
گفته بودی بی تو نفس برا من حبس میشه
یه دیقه هم نگذشت
البت بازم مهم نیستا اینا همش چرته چون من عاشق نشدم ...
میدونم گنگه همش همه ی این متن همه این کلمات حتی خود من
راستش زندگی همینه
دوباره برم گردون به این خراب شده ...